آی واژه | خاقانی

یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان
یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان
یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان
یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان
یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان
یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان
از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی
پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان
پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان
پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان
پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان
پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان
پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان
پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان
با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست
با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست
با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست
با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست
با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست
با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست
با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان
امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان
گر آفتاب زردی از آن سو گذشته ای
گر آفتاب زردی از آن سو گذشته ای
گر آفتاب زردی از آن سو گذشته ای
گر آفتاب زردی از آن سو گذشته ای
گر آفتاب زردی از آن سو گذشته ای
گر آفتاب زردی از آن سو گذشته ای
گر آفتاب زردی از آن سو گذشته ای
پیغام آن ستارهٔ رعنا به ما رسان
پیغام آن ستارهٔ رعنا به ما رسان
پیغام آن ستارهٔ رعنا به ما رسان
پیغام آن ستارهٔ رعنا به ما رسان
پیغام آن ستارهٔ رعنا به ما رسان
پیغام آن ستارهٔ رعنا به ما رسان
پیغام آن ستارهٔ رعنا به ما رسان
ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو
ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو
ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو
ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو
ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو
ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو
ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو
گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان
گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان
گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان
گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان
گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان
گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان
گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان
ای هدهد سحر گهی از دوست نامه ای
ای هدهد سحر گهی از دوست نامه ای
ای هدهد سحر گهی از دوست نامه ای
ای هدهد سحر گهی از دوست نامه ای
ای هدهد سحر گهی از دوست نامه ای
ای هدهد سحر گهی از دوست نامه ای
ای هدهد سحر گهی از دوست نامه ای
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان
بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان
با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته ایم
با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته ایم
با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته ایم
با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته ایم
با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته ایم
با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته ایم
با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته ایم
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان
یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
یارب مراد یارب ما را به ما رسان
خاقانی ایم سوختهٔ عشق وامقی
خاقانی ایم سوختهٔ عشق وامقی
خاقانی ایم سوختهٔ عشق وامقی
خاقانی ایم سوختهٔ عشق وامقی
خاقانی ایم سوختهٔ عشق وامقی
خاقانی ایم سوختهٔ عشق وامقی
خاقانی ایم سوختهٔ عشق وامقی
عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان
عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان
عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان
عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان
عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان
عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان
عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان